نسیمی از آموزه های اخلاقی امام هادی(ع)
امام هادی(ع) در جایی بنام صریا در نزدیکی شهر مدینه در نیمه ماه ذیحجه سال 212 هجری قمری به دنیا آمد و در ماه رجب سال 254 هجری قمری در سامرا از دنیا برفت. مدت امامت آن حضرت 33 سال و مادر آن امام عزیز سمانه نام داشت.
(ارشاد ج2 ص417)
آنچه در پی می آید گزیده ای از دریای معارف بلند امام هادی(ع) پیرامون مسائل اخلاقی و اجتماعی است .
آموزه اول: ثمره ترس از خدا
امام هادی(ع): من اتق الله یتقی- هر کس از خدا پروا کند، همگان از او پروا خواهند کرد. (تحف العقول ص510)
پروای از خدا و ترس از او (تقوا) در حقیقت وجود آدمی، سپری فولادین می سازد که در عین نفوذناپذیری، بی نهایت تاثیرگذار در سایر اشیاء عالم از جمله انسانها است.
امام صادق(ع) فرموده اند: از نشانه های مومن این است که از هیچ چیز نمی ترسد بلکه همه اشیاء حتی حشرات، خزندگان، درندگان زمین و پرندگان آسمان از او بیمناک و خائف بوده و در برابرش تسلیمند. زیرا که وی در پرتو دین خدا قدرتمند و عزیز شده است.
(میزان الحکمه ج 1ص115) از امام علی(ع) نقل شده که از خدا بترس تا دیگران نیز از تو واهمه داشته باشند. (غرر ج1ص340)
امام خمینی(ره) می فرمودند: والله قسم من جز از خدا از هیچ کس نترسیدم. در داستان دیدار شواردز نادزه وزیرخارجه ابرقدرت آن روز (شوروی سابق) در ملاقاتش با امام(ره) در جماران نقل می کنند که از خوف امام دستهایش می لرزید و با زحمت فراوان سعی می کرد اضطراب و ترس خود را از دیگران مخفی کند.
آموزه دوم: ثمره اطاعت از خدا
امام علی النقی(ع): من اطاع الله یطاع- هر کس که مطیع خدا باشد، همگان از او پیروی خواهند کرد. (تحف العقول ص 510) به دنبال همین سخن ارزشمند، حضرت تاکید می فرمایند: هر انسانی که خدا را اطاعت کند، از خشم و ناخشنودی مردم باکی ندارد. (همان)
همانطور که در آموزه اول بیان شد، در اینجا نیز میان اطلاعات بنده از خدای مهربان و تبعیت مردم از آن بنده، نسبتی قوی و رابطه ای عمیق برقرار است. زیرا محصول سرسپردگی و بندگی خدا، عین عزتمندی و بزرگواری است به همین دلیل مردم در برابر انسان بزرگوار و باعزت سرتعظیم فرود می آورند. امام اول(ع) فرمودند: فردی که از خدایش بیشتر فرمانبرداری کند، کرامت و عزتش نیز بسیار خواهد شد و نیز چنین شخصی کارش بالا گرفته و بزرگ می شود. (غرر ج2 ص 13-14)
در حدیث معروف از امام صادق(ع) آمده است: العبودیه جوهره کنهها الربوبیه ، بندگی خدا و پیمودن صراط قرب به حق، گوهری است که نهایت آن خداوندگاری یعنی قدرت و توانایی است. (ولاء ما و ولایتها ص47)
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟
(همان)
آموزه سوم: ثمره نعمت ها
امام هادی(ع): برای نعمت ها همسایه خوبی باشید و با سپاسگزاری و قدردانی از آنها بر نعمت های خویش بیفزایید. و بدانید که نفس آدمی آنچه را به او داده می شود به راحتی می پذیرد و در برابر آنچه از آن بازداشته می شود به شدت مقاومت می کند. (میزان الحکمه ج2 ص5001)
چند نکته درباره تعریف شکر نعمت
1- نعمت دهنده را خوب شناسایی کنیم و بدانیم که همه آنها منحصراً از سوی خدای مهربان است.و مابکم من نعمه فمن الله (نحل/ 35)
2- شناخت نعمت ها و اینکه شماره آنها از حد و حساب خارج است: و ان تعدوا نعمه الله لاتحصوها (نحل/81)
3- از بابت برخورداری از نعمت ها در دل احساس شادمانی و رضایتمندی نماییم.
4- نعمت ها را خوب پاس داشته و از آنها مراقبت کنیم و در مصرف آنها اسراف و تبذیر نکرده بلکه آنها را درست، بجا، به موقع، به اندازه بکار بگیریم و به عبارت دیگر نعمت ها را باید در راهی هزینه کرد که خدا راضی است.
5- در زبان و عمل سپاسگزار باشیم تا از دستمان نرود: لان شکرتم لازیدنکم و لان کفرتم ان عذابی لشدید- (ابراهیم/7)
به قول سعدی سگ حق شناس به از آدمی ناسپاس است.
سگی را لقمه ای هرگز فراموش
نگردد گر زنی صد نوبتش سنگ
وگر عمری نوازی سفله ای را
به کمتر چیزی آید با تو در جنگ
(گلستان سعدی ص 271)
روشهای شکرگزاری الهی عبارتند از:
1- در امور دنیایی به پست تر و پایین تر از خود و در امور معنوی و دین به بالاتر از خود نگاه کن.
2- به مردگان توجه کن که نهایت آرزویشان این است که دوباره به دنیا برگردند و عمل خیری انجام دهند، پس فرض را بر این بگذار که خود، همین الان از قبر نجات یافته ای و حالا دست به کار خیر شو و از معصیت دوری نما.
3- فرض کن که به بلایی بزرگ دچار شده بودی که اصلا امید نجات برایت نبود، حالا از آن بلا خلاصی پیدا کرده ای و سعی کن این فرصت را غنیمت بشماری.
4- اگر دچار سختی و مصیبت شده ای، خدا را شکر کن که به بدتر از آن گرفتار نشده ای.
5- از آن جهت که در دین و اخلاقت آفت و آسیبی ندیده ای خدا را بسیار شاکر باش.
6- در نعمت های ظاهری و باطنی خدا، بسیار فکر و تأمل کن که از حد و اندازه خارج است. (مجموعه آثار شیخ عباس قمی ج1 ص954)
شکر منعم واجد آید در خرد
ورنه بگشاید در خشم ابد
(مثنوی دفترسوم- 1762)
شکر قدرت قدرتت افزون کند
جبر نعمت از کفت بیرون کند
(دفتر اول 839)
شکر نعمت خوش تر از نعمت بود
شکر باره کی سوی نعمت رود
(دفتر سوم- 5982)
آموزه چهارم: ویژگی های غنی و فقر
امام هادی(ع): الغنی قله تمنیک والرضا بما یکفیک، الفقر شره النفس و شده القنوط. توانگری و ثروت آن است که آرزوهایت را کم کنی و به آنچه تو را کافی است راضی باشی. فقر نیز عبارت از سیری ناپذیری نفس و نومیدی شدید است.(میزان الحکمه ج2 ص977 به نقل از بحار ج87 ص863)
حضرت معنای دقیق غنا و فقر را بیان می فرمایند. ما آدمیان، ثروت را در داشتن هرچه بیشتر دنیا می پنداریم که علاوه بر اینکه مصائب فراوانی دارد هیچ گاه نیز از آن سیراب نمی شویم. ثروت حقیقی و غنا ، قطع وابستگی دل به دنیا و مظاهر آن و کاستن از آرزوها و خواسته های دنیوی است.
بی تردید چنین شخصی استغناء طبع داشته و چشم طمع از دیگران بریده و سر نیاز به سوی کسی فرود نمی آورد. با این نگاه فقر نیز مفهوم خود را باز می یابد. فقر واقعی نداشتن مال و منال نیست بلکه حرص به دنیا و چشم طمع به داشته های دیگران است که چنانچه این اشتها و خواسته نفس را مهار نکنیم، در بست ما را زمین گیر کرده و چون در دنیا هیچ گاه سیراب نمی شود نتیجه اش قطعاً ناامیدی و سرخوردگی و بیماریهای روحی و روانی خواهد بود.
در روایات اسلامی، آزمندی و طمع، ناامیدی شدید، جهل و نادانی، بی ایمانی و کفر، کم عقلی، از جمله مصادیق مهم فقر محسوب می شود و از فقر نفس و سیری ناپذیری آن با عنوان بدترین نوع فقر یاد شده است. (غرر ج2 ص882)
در مقابل اظهار فقر در پیشگاه خداوند بزرگ و درک این که هیچ چیز از ما نیست و همه چیز از خداست، از مصادیق مهم فقر مثبت تلقی شده است و پیامبر(ص) می فرمایند: که به چنین فقری افتخار می کنم. (میزان الحکمه ج2ص 708)
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است
اگرت سلطنت فقر ببخشد ای دل
کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی
تو دم فقر ندانی زدن از دست مده
مسند خواجگی و منصب توران شاهی
(دیوان حافظ)
آموزه پنجم: ثمره خودپسندی
امام دهم(ع): من رضی عن نفسه کثرالساخطون علیه. هرکس از خودراضی شد، مردم ناراضی و خشمگین نسبت به او زیاد خواهد بود. (منتهی الامال ج2ص 475)
بزرگان فرموده اند: از خودپسندی و خویشتن بینی اجتناب کن که گناهی است که تخم آن کفر، زمین آن نفاق، آب آن فساد، شاخه هایش جهل و نادانی، برگ هایش ضلالت و گمراهی و میوه هایش لعنت و جاودانگی در جهنم است.
(معراج السعاده، ص 122) شخص از خودراضی که در مقابل خدا خود را عددی بحساب می آورد به طور مسلم در رفتار و روش خود در مواجهه با مردم صدبرابر بیشتر از موضع بالا برخورد می کند و مرتب به خودنمایی می پردازد و از مردم توقع احترام و اطاعت و زبونی را دارد.
مردم نیز فطرتا از انسانهای متکبر و خودپسند بیزار هستند. به همین دلیل در دل مردم هیچ جایگاهی نداشته و چه بسا کینه آنها را نیز به دل خواهند گرفت. به فرموده امام اول(ع) میوه خودپسندی کینه و دشمنی مردم است. (غرر ج2ص08)
به چسم کسان در نیاید کسی
که از خود بزرگی نماید بسی
مگو تا بگویند شکرت هزار
چه خود گفتی از کس توقع مدار
(بوستان سعدی، ص283)
بزرگان نکردند در خود نگاه
خدابینی از خویشتن بین، مخواه
زخاک آفریدت خداوند پاک
پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
(همان ص 462-562)
آموزه ششم: ثمره صبر
امام هادی: المصیبه للصابر واحده و للجازع اثنان. بلا و مصیبت برای شخص صبرکننده یکی است و برای شخص کم تحمل و کم صبر دوتا خواهدبود. (منتهی الآمال ج2 ص 475)
ظاهرا دوتا بودن مصیبت جزع کننده و انسان کم تحمل، یکی مصیبت وارده بر اوست و دیگری مصیبت نابودشدن اجر و پاداش اخروی اوست. علاوه بر آنکه بی تابی کردن، خود نوعی درد و رنج روحی است و غم آدمی را شدت می بخشد. (همان)
نقل کرده اند که کسری بر بوذرجمهر حکیم غضب کرد و دستور داد او را در جای تاریکی حبس کنند و به دست و پایش زنجیر ببندند. پس از مدتی کسی را فرستاد که از او خبر گیرد و حالش را جویا شود. مأمور وقتی آمد او را با سینه گشاده و نفس آرمیده دید، از او پرسید تو در این زندان با سختی زندگی می کنی، اما چنان وانمود می کنی که گویا در آسایش و راحتی به سر می بری. حکیم گفت: من معجونی ساخته ام از شش چیز و آن را مصرف می کنم لذا مرا با این حال خوش مشاهده می کنی.
مأمور گفت آن معجون را به ما نیز یاد بده تا استفاده کنیم. حکیم گفت: آن شش چیز عبارت از:
1- فقط باید اعتماد به خداوند داشت.
2- هرچیز مقدر شده همان خواهدشد (بیخود نگران نباش)
3- برای کسی که دچار بلا و مصیبت شده بهترین دارو صبر است.
4- اگر صبر نکنیم چه کنیم.
5- این را درنظر بگیریم که ممکن بود مصیبتی از آن بالاتر و سخت تر به ما برسد.
6- از این ساعت تا ساعت دیگر فرج است (از این ستون به آن ستون فرج است)
چون این مطلب را به کسری اطلاع دادند امر کرد او را از زندان رها کردند و وی را احترام نمودند. (همان ص 575)
آموزه هفتم: بیچارگی محتضر
امام علی النقی(ع): اذکر مصرعک بین یدی اهلک فلا طبیب یمنعک ولا حبیب ینفعک. یاد کن آن وقتی را که بر روی زمین افتاده ای در برابر خانواده خود، پس پزشکی نیست تا تو را از مرگ نجات دهد و نه دوستی که به حال تو سودمند باشد. (منتهی الامال ج 2 ص 675)
الهی توئی آگه از حال من
عیان است پیش تو احوال من
توئی از کرم دلنواز همه
به بیچارگی چاره ساز همه
بود هر کسی را امیدی به کس
امید من از رحمت توست و بس
الهی به عزت که خوارم مکن
به جرم گنه شرمسارم مکن
اگر طاعتم ردکنی ورقبول
من و دست و دامان آل رسول
(همان ص 775)
نقل است که وقتی بیماری عمر بن عبدالعزیز سخت شد، پزشک نگاهی به او کرد وگفت: او مسموم شده و وی را از مرگ در امان نمی بینم. عمر چشمهایش را باز کرد و گفت: آقای دکتر آن کسی هم که مسموم نشده، از مرگ در امان نیست. سپس او را نشاندند و چنین گفت: خدایا منم آن که هر امری کردی کوتاهی نمودم و از هر چه نهی کردی نافرمانی کردم.
و نیز گویند: هارون الرشید موقع مردن کفن خویش را با دست خود انتخاب و آماده کرد و همواره به آن نگاه می کرد و می گفت: مال و ثروتم مرا بی نیاز نکرد و قدرت و سلطنتم از بین رفت.
و نیز حکایت است که یکی از بزرگان در حال احتضار دید زنش گریه می کند، پرسید چرا گریه می کنی؟ گفت: به حال تو گریه می کنم. گفت: به حال خودت گریه کن که من چهل سال برای این حالت خویش (برای چنین روزی) گریسته ام. (مجموعه ورام ج 1 ص 215-315)
آموزه هشتم: جان های پاک، پایگاه حکمت
امام دهم(ع)؛ الحکمه لا تنجع فی الطباع الفاسده . حکمت در جانهای فاسد تأثیر نمی کند. (منتهی الامال ج 2 ص 775)
حضرت امیر(ع) در همین رابطه فرموده اند: در گردن های خوکان جواهر نیاویزید.
حضرت عیسی(ع) در میان بنی اسرائیل خطبه می خواند و فرمود: ای بنی اسرائیل حکمت را بر افرادجاهل بازگو نکنید که در آن صورت به حکمت ظلم کرده اید و به اهلش تعلیم دهید و در غیر آن صورت به ایشان ستم نموده اید.
کی درآید فرشته تا نکنی
سگ ز در دور و صورت از دیوار
(همان)
علی(ع) می فرمایند: حکمت در دل منافق درنیاید جز آن که همان گونه بیرون رود بلکه حکمت با پاکدامنی قرین و همراه است. (غرر ج 1 ص 782-882)
بد گهر را علم و فن آموختن
دادن تیغی به دست راه زن
تیغ دادن در کف زنگی مست
به که آید علم ناکس را به دست
علم و مال و منصب و جاه و قرآن
فتنه آمد در کف بد گوهران
(مثنوی معنوی، دفتر چهارم- 8341-6341)
آموزه نهم: جاده دوطرفه محبت
امام هادی(ع): از کسی که آزرده اش کرده ای، صفا و یکرنگی انتظار نداشته باش و از کسی که تیر بدگمانیت را به او نشانه رفته ای، انتظار خیرخواهی نداشته باش. زیرا دل دیگران با تو همچون دل توست نسبت به دیگران. (میزان الحکمه ج 1 ص 91)
از علی(ع) نقل است که دوستی ها را از دلها بپرسید که آنها گواهانی اند که رشوه نمی گیرند. و نیز فرمودند: دوستی کن با دوست خود تا تو را دوست بدارد و به او اکرام کن تا تو را اکرام کند. او را بر خویش مقدم دار تا او نیز تو را بر خود و خاندانش مقدم بدارد. (غرر ج 1 ص 912-122)
از پیامبر(ص) منقول است که: هر کس می خواهد بداند که چه منزلتی پیش خدا دارد، بنگرد که منزلت و اعتبار خدا نزد او چگونه است. زیرا بنده به همان اندازه پیش خدا قدر و منزلت دارد که بنده برای خدا نزد خود قدر و اعتبار قائل است. (مجموعه ورام ج 1 ص 324)
محبت و دوستی یک امر روحی و درونی است و عمدتاً رفتارهای ما دوستی را محک می زند. رابطه محبت انسان با خدا و نیز انسان با انسان دوطرفه است.
به نظر می رسد که عامل اصلی دوستی انسان با خدا در مرتبه اول ایمان به خدا و سپس اطاعت و پیروی از اوست و عامل دوری آنها در مرتبه اول کفر و شرک به خدا و سپس عصیان و تمرد از اوست.
عامل دوستی انسان با انسان، خیرخواهی و تعاون نسبت به یکدیگر است و عامل دوری آنها بدخواهی و ظلم نسبت به همدیگر است. اگر توقع کمک و احترام از دیگران داری، ابتدا از خود شروع کن، رحم کن تا دیگران به تو رحم کنند. ارحم ترحم (میزان الحکمه ج 1 ص 814)
آموزه دهم: بهترین ها
امام هادی(ع): خیر من الخیر فاعله و اجمل من الجمیل قائله و ارجح من العلم حامله. از خوبی بهتر کسی است که خوبی می کند و از زیبایی زیباتر کسی است که زیبا می گوید و از علم برتر کسی است که دارنده آن است. (میزان الحکمه ج1 (ص743 به نقل از بحار ج 87 ص 073)
درهمین زمینه امام صادق(ع) می فرمایند: بهتر از راستگویی خود راستگو و بهتر از خوبی کسی است که خوبی می کند. (همان)
امام باقر(ع) فرمود: روز قیامت انسانی را برای محاکمه می آورند. به او گویند برای نجات خود دلیل بیاور. در پاسخ گوید: خداوندا مرا آفریدی و هدایت کردی و روزی و امکانات گسترده به من دادی. من نیز از آنها استفاده کردم و نسبت به انسانهای دیگر برخورد نیک نمودم و از امکانات خود به آنان بخشیدم و بر آنها آسان گرفتم به امید اینکه امروز مرا مشمول رحمت خود قرار دهی.
خداوند به فرشتگان خطاب می کند: بنده من راست می گوید او را وارد بهشت کنید. (داستان دوستان ج 2 ص 262) شخصی به نام عبدالرحمان در مدینه مدتی معلم کودکان و نوجوانان بود. یکی از فرزندان امام حسین(ع) به نام جعفر به مکتب او می رفت. معلم آیه- الحمدلله رب العالمین- را به جعفر آموخت. امام حسین(ع) بخاطر مقام معلم، هزار دینار و هزار حله (پیراهن مرغوب) به معلم هدیه داد.
شخصی از امام پرسید، آیا آن همه پاداش به معلم رواست؟ امام حسین(ع) در پاسخ فرمود: آنچه که دادم چگونه برابری می کند با ارزش آنچه که او به پسرم آموخت. (همان ج1 ص27)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فهرست منابع
1- قرآن کریم
2- ارشاد، شیخ مفید، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
3- تحف العقول، شعبه الحرانی، علی اکبر غفاری
4- منتهی الامال، شیخ عباس قمی، نشر پیام آزادی
5- جلاء العیون (تاریخ چهارده معصوم)، محمدباقر مجلسی، نشر سرور
6- غررالحکم، آمدی، سید هاشم رسولی محلاتی، نشر فرهنگ اسلامی
7- منتخب میزان الحکمه ، محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
8- مجموعه آثار شیخ عباس قمی، ولی فاطمی، دارالثقلین
9- معراج السعاده، ملااحمد نراقی، نشر مصطفی
01- مجموعه ورام، ابوالحسین ورام بن ابی فراس، محمدرضا عطائی، آستان قدس
11- کلیات سعدی، نشر برگ نگار
21- مثنوی معنوی، مولوی، مولی
31- دیوان حافظ، به اهتمام محمد قزوینی و قاسم غنی، زوار
41- ولاءها و ولایت ها، شهید مطهری، صدرا
51- داستان دوستان، محمد محمدی اشتهاردی، دفتر تبلیغات اسلامی
محمد مهدی رشادتی، روزنامه کیهان/
عناوین مرتبط :
امام هادی و جریان های انحرافی
عکس و پوستر/ امام هادی علیه السلام
عاقبت جسارت کننده به حضرت امام هادی علیه السلام
منبع
http://harimeyas.com/